كامل اصفهاني
غم ز هر دل سفري شد ، سوي من مي آيد
چون غريبي كه ز غربت به وطن مي آيد
صاحب اصفهاني
غافل آمد در برم آن شوخ و بي پروا نشست
مي طپد در سينه ، دل ، ترسم خبر دارش كند
شكيبي اصفهاني
غمزه گويند از وفا تعليم دادش مي دهد
او كجا ؟ داد از كجا؟ بيداد يادش مي دهد
رازي طهراني
غصه مستؤلي و غم ، بي حد و هجران ، وافر
همه مي بيني و پرسي سبب مردن چيست؟
فگاري اسفرايني
غم من كنون كه پُرسي ، نفسي بساز با من
كه فراق ديدگان را غم دل ، دراز باشد
ادهم نيشابوري
غمزه را گو كه به تاراج دل ما نرود
كس به اقليم خراب از پي يغما نرود
مولوي
غم از دل من در آمد و شاد برفت
باز آمد و رخت خويش بنهاد و برفت
گفتم بتكلف كه زماني بنشين
بنشست و كنون ز رفتنش ياد برفت
گاه مي انديشم ، گاه سخن مي گويم و گاه هم سكوت مي كنم. از انديشيدن تا سخن گفتن حرفي نيست. از سخن گفتن تا سكوت كردن حرف بسيار است. در اين باور آنكه سخن را با گوش دل شنيد سخن سخني نغز و دلنشين می شود. اينبار نيز خواستم انديشه كنم ، سخن بگويم. خواستم سكوت كنم تا سكوت سخن را براي دل خود به تصوير بكشم. اي عزيز سفر كرده ، گر به آشيانه ام سفر كردي ، سكوتم را پاسخ ده...
تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان
شعر و ادب و عرفان و آدرس http://www.sheroadab-zt.loxblog.com لینک نمایید
سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
خبرنامه وب سایت:
آمار وب سایت:
بازدید دیروز : 73
بازدید هفته : 316
بازدید ماه : 708
بازدید کل : 92247
تعداد مطالب : 1102
تعداد نظرات : 48
تعداد آنلاین : 1